Blue
دوستان

Tuesday, April 29, 2008


دست را پایین بیاور
کسی به سوگند های معصومانه اهمیت نمی دهد
سکوتها به راحتی لگد مال می شوند
و نگاه های افسارگسیخته در پی فاخته ها گم می شوند


چشمانت را ببند و به آشوب خواب هایت بنگر
به ذکرهای فرسوده ، به تسبیح های از بند گریخته
و به اینکه همه اینها از قماش سرنوشت اند

گناه من چه بود
که به سادگی واژه ها را شعر کردم
و به آرامی عاشق لحظه های مرگ شدم

گناهم چه بود که چشمم به در خشک شد
و در پاسخ به نعره های سرخ آتش روحم خاکستر شد

مگر تقصیر من بود که مهمان ناخوانده لبخند را دزدید
و به جای مهره های آبی ساز تنهایی کوک کرد

مگر تقصیر من بود که آسمان گستاخ شد و بیابانها پرآب شدند
مگر تقصیر من بود که شگون عشق در بندهای مزاحمت آمیز گذشته مهر و موم شد.
Blue Dorry  ||  9:09 AM


منوی وبلاگ

۩ صفحه اصلی
۩ ايميل صاحب خونه


بايگانی

June 2005
July 2005
August 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
November 2006
December 2006
April 2007
April 2008