نشسته بودم رو لبه تخت
دراز کشیده بود ، کنارم
نگاش کردم ، نگام کرد
گفت : زیبایی ، دوست دارم که پیشمی
و من نگاهش کردم
گفت : متفاوتی ، دوستت دارم
و من نگاهش کردم
نگاهش رو لبهام داشت می رقصید
گفت : لبهات قشنگه ، دوست دارم ببوسمشون
........................
گفت : احساس می کنم اونقدر که من تورو می خوام تو منو نمی خوای .......... و ساکت شد
و دوباره گفت : ولی کاری می کنم که منو خیلی بخوای .... بهت قول می دم
و من لبخند زدم (می دونستم این کارو می کنه )
نشست و تکیه داد به دیوار و زانوهاشو خم کرد
زانوشو بغل کردم و سرمو گذاشتم رو زانوش
نگاهش کردم
اتاق ساکت بود
فقط من بودم و او...........
نمی خواستم وقت رفتن بشه
.................
بغلم کرد و لباشو لرزوند روی گردنم
نمی بوسید............. داشت عبادت می کرد
نفسش بوی عشق می داد
مست بود ...... مست عشق...... مست شراب..... مست زندگی...... مست لذت
اون به قولش عمل کرد......... کاری کرد که من هم اونو بخوام .........
فقط دمید
همین ............
دمید و من عاشق شدم
رازعشق فقط یک دم است
همین ...................