Blue
دوستان

Saturday, December 31, 2005


پروردگارا

به من آرامش ده

تا بپذيرم آنچه را كه نمي توانم تغيير دهم

دليري ده
تا تغيير دهم آنچه را مي توانم تغيير دهم

بينش ده
تا تفاوت اين دو را بدانم

مرا فهم ده
تا متوقع نباشم دنيا و مردم آن مطابق ميل من رفتار كنند.


جبران خليل جبران
Blue Dorry  ||  12:10 PM


Wednesday, December 28, 2005


ناله سازت بسان رعشه آهوي نيمه جان
سكوت قربانگاه را درهم مي شكند
مجالي ده تا
تاري از شالگردنت را به نيت عروجت به گيسوانمان بياويزم
تا ببيني چه زيبا گيسوان پريشانم را
با نامت آراسته ام.
Blue Dorry  ||  10:30 AM


Saturday, December 24, 2005


روز تولدت چیزی اینجا نوشته نشد
شاید حتی نمی خواستم این حسو با کسی قسمت کنم
می خواستم توی دنیای خودمون
محکم محکم بقلت کنم و بهت بگم چقدر دلم برات تنگ شده
روز اول زمستون
.................
روز تولدت نتونستم بیام پیشت
یه روز دیر شد
جاده بهشت شلوغ بود
همه داشتن برای عید آماده میشدن
درختهای کاج رو ترئین می کردن
به گوشه های ستاره ها روبانهای رنگارنگ می زدن
ناقوس های بهشت رو برق مینداختن
برای همین دیر رسیدم
ولی می دونستم روز تولدت تنهات نمی زارن
یه عالمه گل ، شمع ، روبانهای گره زده
نشون میداد مهمون داشتی
.......................
هدیه امسالت یه بقل گل رز قرمز ، یه عالمه تولد مبارک
یه دنیا عیدت مبارک
یواشکی چند قطره اشک
و مثل همیشه نم نم بارون.


به اندازه رنگ بال پروانه های بهشتی دوستت دارم
......................................................... .
Blue Dorry  ||  9:30 AM


Wednesday, December 21, 2005


یاد دارم
شب یلدار را دوست می داشتی
و آن را به نشان آمدن روز میلادت
با شکوه ماه کامل جشن می گرفتی
و در کاخها پای کوبی می کردی

یلدایی دیگر آمد
با هندوانه های سرخ و شیرین
با یوسفی رقصان در غزلهای حافظ
و با آواهای سپید زمستان

شاید دیگر در بین دوستانت
بانگ یلدای ات نپیچد
و دغدغه های خریدن هدیه
این شب را برایمان کوتاه نکند

و من می دانم
آن بالا
تسبیح زندگی را در دستان مهربانت
با ذکر خوشبختی ام می چرخانی
و با همان لبخند سبزت
رازی لطیف و زیبا
در شاه بیت فال امشب برایم می خوانی
و لبهایم را به بوسه ای شیرین
از طعم هندوانه های بهشتی مهمان می کنی.


یلداترین عشق من ، شب یلدایت مبارک .


Blue Dorry  ||  12:28 PM


Sunday, December 18, 2005


هوا سرد است
بوته های پنبه لرزان
کوهها متفکر
قله ها مغرور
و من تنها

چه دلنشینانه
سرمای زمستان را به تنهایی استقبال کردم
و چه عاشقانه این جای خالی را
به رخ خاطرات با تو بودن کشیدم

دلم آغوشی گرم می خواد
دلم نجوایی آرام می خواد

.هوای دلم بارانی است



Blue Dorry  ||  12:47 PM


Monday, December 12, 2005


چشمانم را وعده دیدارت می دهم
این جاده را تا خلوتگاه تنهایی ام مستانه طواف می کنم
و کلبه کوچکم را در مهی از حقیقت غرق می کنم
برایم فرقی نمی کند دریا سرخ است یا سفید
من آبی هایش را عاشقانه در قمار باخته ام
وتاس های زندگی را
به ریسه های بید مجنون آویخته ام
تا آسوده سرزمینم را بیابی
قول می دهم
دیگر مست نمی کنم
دیگر از عشقت سرم را به ستو نهای بهشت نمی کوبم
دیگر به معصومیت چشمان آهو قسم نمی خورم
دیگرحتی ذکرهم نمی گویم
قدمهایت را محکم بر مرزهای سرزمینم بگذار.


Blue Dorry  ||  12:51 PM


Wednesday, December 07, 2005


من از آن روزها مي گويم
از آن روزهايي كه تو در قطعه هاي شكسته ي آينه
به دنبال حوري هاي آسماني بودي
و من در ويرانه هاي قديمي اين شهر
آجرهاي پير را
به خرد ديوارهاي بكر تنهايي ام مي دادم
از روزهايي كه تو را در فالم مسافري مقدس خوانند
كه خواهد آمد و بي وداع خواهد رفت
از آن روزهايي كه ديرنشينان ستارگانمان را جفت خوانند
و ماه را گواه بر عشقمان قرص كردند
از همان روزهايي كه بهار زندگيت را عاشقانه به يادگار گذاشتي
و سفري غريب به دياري بي فصل كردي
از همان موقعي كه از تمام بودن ها بريدي و هست شدي
و از همان شبي كه رفتي و براي هميشه نيست شدي
Blue Dorry  ||  11:51 AM


Saturday, December 03, 2005


این جای پا
این ساز شکسته
دردی به حالم دوا نمی کند
این تکرار بی رویه
این فریاد های عاشقانه
هیچ خفته ای را بیدار نمی کند


چشمهایمان را ببندیم
صدای سکوت را بشنویم
این حلقه آخر است
حلقه اول این زنجیر
سرش جایی بهتر گرم است
Blue Dorry  ||  4:16 PM


منوی وبلاگ

۩ صفحه اصلی
۩ ايميل صاحب خونه


بايگانی

June 2005
July 2005
August 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
November 2006
December 2006
April 2007
April 2008