Blue
دوستان

Tuesday, September 13, 2005


اي بي وداع رفته
بي توشه , بار كدامين سفر ابدي را بستي !


اي ترساي مصلوب , از كدامين تبار آمدي
كه اين چنين عاشقانه رستگار شدي

مرا چگونه مست كردي اي ساقي نالان
كه مستي ام رسواي عالمم كرد

من تشنگي ام را در سراب چشمه سارانت سيراب كردم
در ميان آبي هاي آسمان به دنبال سرخي عشقت گشتم
و در شب هاي تاريك به دنبال سايه حضورت قدم نهادم

من معناي بودنت را در اشكهاي دختري يافتم كه به ياد ياري , بر در كفر و شكر يادگاري نوشت
در وسعت بي واژه ها , عمق واژه هاي ناگفته ات را يافتم
در تلخي يك فنجان قهوه , حقيقت بودنت را چشيدم
در شيريني قطره اي عسل , لذت دوست داشتنت را فهميدم
و در رويايي دست نيافتني , تعبيري از بدست آوردنت يافتم

من در نبودنت همان صلت قصيده اي شدم كه شاملو آن را آوازه كرد
در وصالت همان يوسفي را يافتم كه حافظ وعده داد
و در فراقت همان زمستاني را خواندم كه اخوان به مسيحاي جوانمردش يادآور شد .

Blue Dorry  ||  11:34 PM


منوی وبلاگ

۩ صفحه اصلی
۩ ايميل صاحب خونه


بايگانی

June 2005
July 2005
August 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
November 2006
December 2006
April 2007
April 2008