ببين كه ما را مي سرايند
و جوهر را با غزلهاي عاشقانه ما به خزد كاغذ مي دهند.
نوشته زير قلم كسي است
كه مهربان گونه حامي روزهاي سردم بود
و فرشته وار دستان لرزانم را در تنهايي فشرد
به اندازه تمام مهرباني هايش دوستش دارم و سپاسگزارم.
اينجا در سرابه گلهاي پرپرو در پژمردگي سرخ گلهاي هميشه عاشق
در هاي هاي گريه كبوتران مهاجر
در دلمردگي ناجوانمردانه دقايق
دختري مي گريد بر ترسايي عاشق
مسيحاي من عاشقي را به تو مي سپارم
كه دستانش از هم آغوشي با خارهاي گل سرخ دچار وجد مي شوند
و اشكهاي سرخ رقص كنان از سرانگشتانش مي چكند
زيرا براي كسي مي گريند كه تمام ابهت و صلابتش را عاشقانه به خاك امانت داد
او اينك با خاك سرد زمزمه هاي عاشقانه سر مي دهد
و خاك از اين همه عشق و صفا گرم مي شود
مسيحاي من امانتي به تو مي سپارم و نيك مي دانم امانت دار عاشقي هستي.