Blue
دوستان

Wednesday, December 07, 2005


من از آن روزها مي گويم
از آن روزهايي كه تو در قطعه هاي شكسته ي آينه
به دنبال حوري هاي آسماني بودي
و من در ويرانه هاي قديمي اين شهر
آجرهاي پير را
به خرد ديوارهاي بكر تنهايي ام مي دادم
از روزهايي كه تو را در فالم مسافري مقدس خوانند
كه خواهد آمد و بي وداع خواهد رفت
از آن روزهايي كه ديرنشينان ستارگانمان را جفت خوانند
و ماه را گواه بر عشقمان قرص كردند
از همان روزهايي كه بهار زندگيت را عاشقانه به يادگار گذاشتي
و سفري غريب به دياري بي فصل كردي
از همان موقعي كه از تمام بودن ها بريدي و هست شدي
و از همان شبي كه رفتي و براي هميشه نيست شدي
Blue Dorry  ||  11:51 AM


منوی وبلاگ

۩ صفحه اصلی
۩ ايميل صاحب خونه


بايگانی

June 2005
July 2005
August 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
November 2006
December 2006
April 2007
April 2008