|
Monday, August 21, 2006
آنگاه كه موجها در بستر دريا هوس راني مي كنند و عقربه ها دروغگو مي شوند آن زمان كه نگاهت آرام مي لرزد بر اندام بي حجابم و زمزمه هايت جسورانه طواف مي كنند مرا
ناگهان چه........ برازنده عشق مي شوي
و من چه وا مي مانم از بكارت دستانت ! و چه بيگانه مي شوم با غير تو و چه ميترسم از رفتنت و حه جي مي كنم نامت را و مي شكنم و كافر مي شوم وقتي تو را طعنه مي زنند وقتي سكان را از دستت مي گيرند وقتي بر عشقت خط و نشان مشكي مي كشند وقتي تو را به چهار ميخ مي كشند
Blue Dorry ||
2:41 PM
|
|
|